سخني چند با جوانان
تورج پوپل تورج پوپل

پيوست به هفته پيشين

 

بني آدم اعضای يکديگرند              که در آفرينش ز يک گوهرند

چو عضوی بدرد آورد روزگار       دگر عضو ها را نماند قرار

تو کز محنت ديگران بي غمي         نشايد که نامت نهند آدمي

 

 

بخش نخست

هنر- بعنی پيشه -صنعت يعنی توليدی-فن –کار نمايان و برجسته وغيره.

 

هنرآموز- هنرآموز يعنی شاگرد هنرستان کسيکه  هنر فرامی گيرد.

 

هنر پرور- کسيکه هنرمندان را تشويق می کند .

هنر پيشه- کسيکه در تياتر و يا سينما کار می کند .

تياتر-تياتر کلمه يونانی است که به معنی شهر تماشاآمده  است .

وبه خاص همان سالن نمایش تیاتر است وبه مفهوم عام باهنر نمايش از قبيل نمايش .

نمايشنامه  اوپرا يا اوپرت يعنی رقص های دسته جعمی  بالت-يعنی خواندانهای دسته جعمی وغيره..

ننداری –در اصطلاحات پشتو جای ديدن نمايش ويا داير کردن آن می باشد ..

 

از جمله هنر های زيبا تياتر چندم است ..

1-تياتر 2-موسيقی 3- اديبات 4-معماری5-نقاشی 6- رقص 7- سينما...

 

تياتر مرکب از چندهنر مختلف ساخته شد..1-ادبيات2- پيس-يعنی نمايشات کوتاه3-تياتر4-ديکور- لوازم  خانه5-لباس 6- گريم-يعنی کريم که به روی 7-موسيقی8-نقاشی9 –رقص

10-نمايش آلات بدنی معماری –معماری به دو قسم است يک محماری روی دومعماری که از کاغذ خانه جور می کنيم..

 

اکتور –هنر پيشه وبازيگرمرد در تياتر ..actor

اکتورس—هنر پيشه زن در تياتر و سينما ..actress

ارتيس –هنر مند تياتر و سينما کسيکه نقش اول را بازی می کند..

آکسييون—به معنی کار و عمل در تياتر و سينما به اتفاقات گفته می شود .

که به وجود آورنده وسازنده هجانات مهم باشد يعنی جنگ کردن..

ممثيل—کسيکه در تياتر وسينمانقش بازی ميکند ..

تمثيل-  اجرای نقش از يک اثر دراماتيک تمثيل گويند.

پرسوناﮋ- همان آدم های نمايش فلم و نمايش در تياتر را گويند..

 

 

کارگردان- شخصيست که در نمايشات هنری مسئوليت توزيع نقش ها و هدايت ممثلين راموافق بااحساسات فنی و تخنيکی بعهده دارد ..

ريژسور- کسيکه سرپرستی و يا مديريت هنر مندان تياتر وديگر جا های هنری را بعهده دارد.

داير کتر – کسيکه در بازی هنر مندان تياتر نظارت ميکند..-director

آرت دايرکتر- شخص است که مطابق روحيه سناريو و دارام نمايشنامه ودایر کتر فلمبردار مسئوليت .

هنری ديکور –لباس -ميکياﮋ- و لوازم ضروری صحنه های فلم يا درام را بعهده دارد..

ديکور- تزئين صحنه های فلم درام نمايشنامه –تزئين  يعنی فشن..

ديکور اسيون – شخصيست که اسباب و لوازم صحنه های نمايش فلم يا تياتر را ترتيب و تنظيم مينمايد..

مکياﮋ-  تغير چهره های فلم درام  نمايشنامه..

مکياﮋر-شخصيست که مسئوليت تغيردادن چهره  اشخاص نمايش تياتر و سينما را بوسيله گريم و ماسک بعهده دارد..

گريماس—بزبان  انگليسی تغير دادن چهره اشخاص نمايش تياتر وسينما و سيرک..

ديالوگ—گفتگوی  بين چند نفر از ممثيلين تياتر و سينما..

مونولوگ—صحبت و گفتگوی يک نفر از هنر مندان تياتر يا سينما با خودش ..

پانتوميم—حرکت وبازی هنر مندان بدون سخن گفتن..

 

 

 

مونتاﮋر—شخصيست که فلم وآواز   را تحت نظر داير کتر تهه و تنظيم  می نمايد ..

نور پر داز--  شخصيست که مسئوليت نور افگن را مطابق نظر فلمبردار وکار گردان بعهده دارد .

پروديسر—شخصيست که پروگرام  راديو و تلويز يون  را تهيه و تنظيم می کند ..

 

 

کميدی—نمايش را گويند که بينند ه و تماشاگر خود را می خنداند..

تراﮋيدی--  نمايش را گويند که بيننده  وتماشاگر خود  را متاثر و غمگين می سازد...

کميدی تراﮋيدی—به آن نمايش گفته ميشود که از چند صحنه آن يکی دو صحنه آن کميدی باشد

وباقی تراﮋيدی و يعنی عنصر های کميدی وتراﮋيدی با هم مخلوط باشد..

تراﮋيدي خون – به آن نمايشنامه های گفته می شود که بيان گر حوادث باشد.

مانند جنگ ها –کشته ها- شکنجه ها- و-رويداد ها- هراسناک-مانند –کشته ها دسته جمعی..

 

 

ريتم- منظور از ريتم در اصطلاح  موسيقی –وزن- ضرب- آهنگ است.

ودرکلام تندی و کندی سخن است مثلآ- سخن به شيوه بيان سرد وبی حالت ويک نواخت

ودر اصطلاح عوام سخن وبيانکردن با حالت جاندار و دارائئ فراز –يعنی بالای –فرود-يعنی پائين

زير و بم –يعنی نازک و دبل..وبه  اصطلاح عوام خوب دهن گرم د ارد و خوب قصه می گويد..

 

 

حالت -  هر جمله راکه بشر بزبان می آورد بيان کننده احساسات خاصی است.

که سيمای بشر نبايد بدان احساسات تغير کند و حالت خاصی بخود بگيرد  در کار اکتورسه عامل ضروری است...

1-سخن2- حالت3- جنبش..حالت به سه قسم است .1- نور مال 2- شاد3-غمگين..

سخن- هميشه نياز به کمک حالت دارد اما گاهی حالت بدون کمک  سخن هم بيان کننده احساسات بشر است..

 

حالت—گاهی بتهائی گويا تر از سخن است مثلآ- شما صبح از خانه بدنبال کار یا وظيفه خود می رويد..

در بين راه بدوست خود بر می خوريد و سلام می کنيد و دوست شما  با چهره گرفته و عبوس جواب سلام شما را سرد می دهد .

در اين وقت واضع است که چهرتان تغير حالت می دهد و با خود

می گوئيد شما دوست من از من رنجيده و ياکدام گپی است..

جنبش—يعنی  حرکت ..

تنفس-

تنفس کشيدن بيجا-حبس وذخيره نفس در سينه و بکار بردن تدريجی آنوبطور کلی شيوه نفس کشيدن  صححی درفن سخن گوئی در سن نطق و خطا به کار

نسبتآ دقيق و دشوار است در ين جا چهار نکته وجود دارد.

1-تنفس بيجا2-حبس و ذخيره نفس در سينه 3- بکار بردن تدريجی 4-شيوه تنفس صححی.

مثلآ-در جای که وقفه هاپيدا ميشود.اگر نفس کشيده نميشود ودر عوض در وسط کلا م نفس کشيده ميشود.معلوم دار که سخن ويا خواندن نشر و منظومه بی مزه وبدون تائيد در تماشاگر می باشد

o       مثلآ-در ين بيت نفس بيجا کشيده ميشود..

 

 

.. قلب مادر

©      هر کجا بيندم ازدور کند         به چهره پر چین و جبین پر آﮋرنگ         ©     

داد معشوقه بعاشق پيغام   ....      که کند مادر تو با من جنگ

©      ازدر حانه مرا طردکنید        همچوسنگ از دهن قلماسنگ         ©     

با نگاه غضب آلود زند        بر دل نازک من تیر خدنک

©      مادر سنگ دلت تا زنده است=شهد در کام من و توست شرنگ    ©     

نشوم یکدل یکرنگ ترا         تا نسازی دل او از خون رنگ

©      رویوسینه تنگش بدری         دل بیرون آری از آن سینه تنگ      ©     

گر تو خواهی وصالم برسی= باید این ساعت بی خوف و درنگ

©      عاشق بی خرد آنجار         نه بل آن فاسق بی عصمت وتنگ      ©     

گرم و خونین بمنش بازآری- تا ببرد زآهینه قلبم انگ

©      رفت ومادر را افگندبخاک-سینه بدرید ودل آورد به چنگ          ©     

حرمت مادری از یاد ببرد- خیره از باره و دیوانه از بنگ

©      از قضاخورد دم در بزمین-واندکی سوده شد اورا ارنگ . ©

         قصد سر منزل معشوقه نمود-دل مادر بکفـش چون نارنگ

©      از زمین باز چوبرخاست نمود-پی برداشتن آنآهنگ         ©     

آن دل گرم که جان داشت هنوز- او فتاد از کف آن بی فرهنگ

©      آه دست پسـرم یافت خراش

©      وای پای پسرم خورد بسنگ  ©     

دید کز آن دل آعـــشــته بخون-آید آهـــــــــسته برون این آهنگ

o      

ادامه دارد

 

 

 


April 24th, 2006


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي